تبلیغ 1 توسعه

بر اساس برخی تحقیقات به عمل نیامده، کشف گردید از خیلی سالها پیش - یعنی قبل از آنکه علی دایی به تیم ملی دعوت شود و حتی قبل از آنکه پیکان اختراع شود - مردم میل و رغبت زیادی برای دادن مالیات داشته اند.

یکی از نوشته هایی که به زبان میخی روی دیواره های غار و در حین بازبینی فیلم عصر یخبندان 2 دیده شده بود، این امر را اثبات می کند که غارنشینان هم راغب به پرداخت مالیات بوده اند؛ اما چون اولاً کسی نبوده است که مالیات را جمع آوری کند و ثانیاً در آن زمان هنوز مالیات دادن اختراع نشده بود، به ناچار مالیاتشان را پرداخت نمی کرده اند و به دلیل عدم پرداخت مالیات، سالیان درازی را بدون برق و آب و گاز و تلفن درون غار زندگی می کردند و جنگلشان فاقد هر گونه امکانات رفاهی بوده و مجبور بودند به جای اتوبوس و مترو با دایناسور این ور و آن ور بروند که بسیار خطرناک بوده است.

 

در چند خط پایانی این نوشته که به زبان میخی و با کلنگ نگاشته شده، می خوانیم: « ای بابا !یکی بیاد از ما مالیات بگیره تا یکم چرخهای اقتصاد به حرکت در بیاد و چهار تا کارخونه مداد و دفترسازی ساخته بشه، ما که جونمون در اومد. اینقدر با این میخ و کلنگ برای آیندگان روی دیواره های غار ... »، لازم به توضیح است که در زیر این سه نقطه پایانی توضیح داده شده است که نگارنده در حالی که در حال نگاریدن بوده،توسط پلنگی خورده شده است که این امر نشان دهنده نبود امنیت به دلیل عدم پرداخت مالیات توسط غارنشینان است.


در مورد چگونگی اختراع «مالیات» اختلاف نظرهایی اساسی وجود دارد که ما در اینجا به ذکر غیر معتبرترین آن می پردازیم؛ گفته می شود گروهی از خدمتگزاران و یک عدد شاعر در مجلسی گردهم آمده بودند و شاعر، این بیت شعر را خواند: «آب، زمین، خاک و هوا، مال من است.»، در همین لحظه ظریفی در بحر مکاشفت مستغرق شد و ناگهان فریاد برآورد: «اگه اینها مال تو هستن، پس پول بده تا واست خوب و سالم و پاکیزه نگهشون داریم.»، پس با استفاده از خرد جمعی تصمیم گرفتند برای این پولی که می خواهند اخذ کنند، نامی بگذارند که به نتیجه نرسیدند، در همین لحظه همان شاعر فی البداهه شعری سرایید:


میشه دست به دست هم دیم
آرزوهامون بشه تعبیر
لولوی فقر و بیکاری
یه دفعه بره، نه دیر دیر
آره ما با هم می تونیم
تک و تنهام نذار، رو قلبم پا نذار!!

 


همه برای شاعر دست زدند و از این شعر خوششان آمد، تصمیم بر آن شد تا حروف اول هر مصرع را در کنار هم بگذارند و این گونه شد که این پول برای اخذ شدن «مالیات» نام گرفت.


«میلی مایتی» یکی از محققان در این زمینه نگاهی آسیب شناسی به این مقوله دارد، وی معتقد است «پرنس جان» نقطه تاریکی در تاریخچه مالیات است و عملکرد نابخردانه او در امر سوء استفاده از نام مالیات مورد سوء استفاده لجن پراکنان و سودجویان بسیاری قرار گرفت و سودجویانی که همواره از دادن مالیات فرار می کنند، کارتونهای بسیاری را با استفاده از پول مالیات مردم ساختند و مالیات را به سخره گرفتند. وی معتقد است اگر رابین هود هم عقل داشت به جای آنکه پولها را به مردم پس دهد چرخهای اقتصاد را می چرخاند؛ البته برخی محققان دیگر بر این اعتقادند که اصلاً شهر رابین هود اینا چرخی نداشت که بخواهد چرخانیده شود!


در پایان این تحقیق آمده است هر که بامش بیش، برفش بیشتر، پولهایتان جای دوری نمی رود، زمانه عوض شده است و امروزه هر شهری دارای چرخهای اقتصادی است که چرخیدنش با دادن مالیات رابطه مستقیم دارد، یه کم در برابر مملکت، جامعه، بچه و خودتان احساس مسؤولیت داشته باشید، اظهارنامه های مالیاتی خود را با زبان خوش پر کنید که هم کلاس دارد و هم اینکه مالیات، مهریه نیست که بگویید کی داده کی گرفته؟!، در انتهای این تحقیق و به نقل از یکی از آگاهان آمده است: «البته همان مهریه را هم در صورت لزوم از حلقومتان بیرون خواهند کشید!!»

 

 

 
 
 
 

 

 

ثبت نام و عضویت میز کار

لینک های مفید

 

 

 

|  
  |
دیدگاه کاربران

 

 

هدیه مالی تیم متفکران نوین مالی در شبکه اجتماعی